باربدباربد، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

باربد عزیز دل مامان و بابا

خانه تکانی

نزدیک عیده، توی خونه تکونیه دلت، مارو بیرون نکنی !!         این روزا مشغولیت من وآقا باربد خانه تکانی من از یک طرف درست میکنم آقا باربد خراب خلاصه تا آخر شب همینطوری با هم کلانجار میریم . امروز رور پر مشغله ای برای آقا باربد بود چونکه دایی پردیس از اصفهان اومده بود وآقا باربد از سر وکوله دایی بالا وپایین میرفت. عصر هم رفت حموم که کمک مامان اسباب بازیهاش را بشوره. که الهی قربونش برم از شدت خستگی تو حموم خوابش برد. عاشقتم ...
23 اسفند 1390

بهار

چند قدمی تا ایمان زمین   زمین سردش بود، زیرا ایمانش را از دست داده بود ؛ نه دانه ای از دلش سر در می آورد و نه پرنده ای روی شانه هایش آواز می خواند. قلبش از ناامیدی یخ زده بود و دستهایش در انجماد تردید مانده بود. خدا به زمین گفت: عزیزم ایمان بیاور تا دوباره گرم شوی. اما زمین شک کرده بود، به آفتاب شک کرده بود، به درخت شک کرده بود، به پرنده شک کرده بود. خدا گفت: به یاد می آوری ایمان سال پیشت چگونه به پختگی رسید؟ تو داغ پر شور بودی و تابستان شد، و شور و شوقت به بار نشست و کم کم از آن شوق و بلوغ به معرفت رسیدی، نام آن معرفت را پاییز گذاشتیم. اما... من به تو گفتم که از پس هر معرفتی، معرفت دی...
16 اسفند 1390

عاشقانه ای برای تو

باربد برای تو مینویسم برای تو مینویسم از اعماق احساسم   مینویسم تا بدانی تپش قلبم در سینه به خاطر توست   برای تو مینویسم که بدانی تو بودی آن یگانه عشقی که   در لابه لای خرابه های قلبم لانه کرد.و از آنها گلستانی   جاودانه ساخت.برای تو مینویسم تا بدانی دوریت برای من   مثل دوری ماهی از آب است و دوری کبوتر ا ز آسمان   برای تو می نویسم دیگر از عشق وجودم   با فریادی خاموش که در لابلای هیاهوی عشق   گم شده.برای تو مینویسم ای عزیز دوست داشتنی &nbs...
14 اسفند 1390

بدون عنوان

باربد کوچولو ......... باربد کوچولو یک عمه داره که باربد را خیلی دوست داره .عمه مریم وعمودهد ی ( مهدی)به   قول باربد دو تابچه دارند.مسعود که باربد بهش میگه داداش و محمد رضا معروف به( ممد ) باربد عاشق ممد حتی بعضی موقعها تو خواب هم ممد را صدا میزنه البته ناگفته نمونه که ممد  هم باربد را خیلی دوست داره. این چند جمله فکر کنم برای معرفی کسانی که باربد را خیلی دوست دارن کافیه . من تصمیم گرفتم چون پسرکم به ممد خیلی علاقه داره موضوعی را به این مطلب تعلق  بدم . انشاالله خوشش بیاد.    اینم چند تا عکس از خانواده عمه مریم: ...
13 اسفند 1390

تولد 1سالگی

ای تنها دلیل رد كردن هر دلیل و ای تنها بهانه ی آوردن هر بهانه دیوانه ی مهربانی تؤام.... ای بهترین چه خوب شد كه به دنیا آمدی و چه خوبتر شد كه دنیای من شدی پس برای من بمان و بدان كه تو تنها بهانه برای بودنی تولدت مبارک       عزیز دل مامان این عکسا مربوط میشه به تولد ١ سالگیت. تولدت را شب یلدا گرفتیم چون اصفهان بودیم یادش بخیر آن موقع باباجون شهبازم هم زنده بود خدا رحمتش کنه همیشه با تو سر عصایش مشکل داشت همش گیر میدادی به عصایش(روحش شاد). اون شب کمی مریض بودی برای همین مهمونی کمی خودمونی بود.   ...
3 اسفند 1390

اصفهان نصف جهان

اینم چند تا عکس از باربد جون ومامان نسرین و دایی پردیس کنار سی و سه پل آخ عجب روزی بود به باربد قول داده بودیم ببریمش کنار آب که به پرنده ها نان بده خیلی خوش گذشت تازه عزیز دل مامان کلی با دایی فوتبال کرد جای بابا مهدیش خیلی خالی بود.                                            ...
3 اسفند 1390

شیطونیهای باربد

ب اربد کوچولو هفته پیش کمی ناخوش بود بمیرم خیلی لاغر شده ولی خدا را شکر از دوشنبه تا حالا خیلی بهتر شده و شیطونیهاش را از سر گرفته به قول بابا مهدیش( انشاالله سالم باشه وتا جایی که میخواهد اتیش بسوزونه).الهی دردش بخوره تو سرم از موقعی که خوب شده راه میره میگه چوشو(چوب شور).الان که دارم مینویسم همه اسباب ببازیهاش آورده جلوی میز کامپیوتر و داره باهاشون بازی میکنه .این روزا هم هوا اینقدر سرده شده که اصلا نمیشه بچه را بورد هواخوری.  ...
3 اسفند 1390

روروئک

ا لهی که مامان فدات بشه این آقا باربد جیگر طلا امروز رفته و روروئکش پیدا کرده وبا هزار دلبری کردن برای مامان کاری کرده که روروئک را بدست بیاره حالا از صبح تا حالا با روروئکش ویراژ میده تو اتاق  الهی که مامان قربون این خوشمزه بازیهات بشه .تازه امروز خیلی آتیش سوزونده گلدون مامانی را هم شکونده. ...
3 اسفند 1390